عسل من و باباشعسل من و باباش، تا این لحظه: 9 سال و 11 روز سن داره

زندگی زیباست...

بهار

جهت مطالعه مطالب مامان آینده روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام ساعت 17:50 روز یک شنبه 29 بهمن اداره هستم همه رفتن دیروز رئیس همه رو اضافه کار نگه داشت ولی من پیچوندم ولی گفت باید امروز عوض دیروز بمونی گفتم باشه چون من دیروز کار داشتم که به کارم هم رسیدم. یه سری زدم به بلاگ های دیگران یکشون رو که داشتم خاطراتشو می خوندم از اول تا آخرش با چشم اشکبار خوندم. چه می دونم یه جورایی وقتی آدم مشکلات دیگران رو می دونه آروم میشه یا می بینه اوضاع خودش بهتره خدا رو شکر میکنه. عنوان این مطلب رو گذاشتم بهار چون دیگه داره بوی بهار میاد من عاشق بهارم خودم هم بهار متولد شدم من خیلی ماه اسفند رو دوست دارم چون برای بهار آماده می شیم...
29 بهمن 1391

دکتر جدید ... امید دوباره

برای مطالعه نوشته مامان آینده روی ادامه مطالب کلیک کنید. سلام امروز اول بهمن سال 91 ساعت 9:30 یکم اداره سرم خلوت بود گفتم یه سری به وبلاگ نی نی بزنم ببینم چه خبره. ماه پیش با اصرار زیاد عمه نی نی رفتم پیش دکتر برنجیان خیلی وقت بود بهم می گفت برو این دکتر ولی من پشت گوش مینداختم بهر حال وقتی ماه پیش برای دیدن نی نی جاری خانم رفتیم یکم تو مهمونی غصه خوردم دوباره عمه نی نی  شروع به اصرار و تعریف از دکتر برنجیان کرد. منم قبول کردم گفتم برام وقت بگیر. وقتی رفتم با یه مطب شلوغ مواجه شدم با اینکه وقت داشتم حدود 2 ساعت نشستم بعدش اول منشی منو فرستاد پیش ماما البته مریضا رو 2 ،3 تایی می فرستاد که من خیلی خوشم نمیاد ولی وقتی رفتم داخل م...
1 بهمن 1391
1